اوقاف در تاريخ و آثار آن در اقتصاد نوين اسلامي
نويسنده: سيد علي كسائي و مراد چيزاكچا
مقدمه
Awqaf in history and ist implications for modern Islamic Economies Islamic Economies Studies، vol. No، 1، November 1998.
نشريهي مطالعات اقتصاد اسلامي، دورهي 6، شمارهي 1، نوامبر 1998 م
Murat Cizakca استاد اقتصاد دپارتمان اقتصاد دانشگاه بغازچي استامبول در تركيه
«اين مقاله قصد دارد رابطهي نظام تاريخي اوقاف با اقتصادهاي نوين اسلامي را تحليل كند. بحث اصلي بر اين حقيقت استوار است كه نظام اوقاف در طول تاريخ اسلامي، خدمات مهمي - بدون هيچ گونه هزينه براي دولت - ارائه كرده است؛ از اين رو نوسازي موفق اين نظام، باعث كاهش قابل ملاحظهي هزينهي دولت، كوچكتر شدن دولت، كاهش سودهاي ربوي و حذف ربا خواهد شد. تا آن جا كه به نوسازي اين نظام مربوط ميشود، شاهد تاريخي نشان ميدهد كه توانايي واقعي، در اوقاف پول نهفته است. در اين جا پيشنهاد ميشود كه دو سازمان قدرتمند اسلامي يعني اوقاف پول و مضاربه بايد با هم تركيب شود. بعد نتيجه گرفته ميشود كه اين تركيب بايد در چارچوب بانكهاي اسلامي جاي گرفته؛ سپس در حد مطلوب، جانشين اوراق بهادار اين بانكها شود و نسبت مضاربه به مرابحه افزايش يابد».
بنيادهاي خيريه در جهان اسلام به صورت اوقاف، بنياد يا حبس شناخته ميشوند. دو واژهي اخير در ايران و شمال افريقا به كار ميرود و واژهي اول با تنوعي كه دارد، در بقيهي كشورهاي اسلامي استفاده ميشود. كلمهي وقف و جمع آن اوقاف، از كلمهي عربي «وقف» نشأت ميگيرد كه به معناي متوقف كردن و راكد نگهداشتن چيزي است. معناي دوم آن هم بنيادهاي خيريه است.
اين سازمان هر طور كه تعريف شود، به سبب اين كه مال شخصي و منافع آن براي هميشه جهت امور خيريه واگذار ميشود، از توفيقهاي بزرگ تمدن اسلامي است. قرنها كارهاي برجستهي معماري و خدمات حياتي مهم به مردم در سرتاسر جهان اسلامي از طريق نطام اوقاف هزينه، يا تقويت شده است. ترميم پذيري اين نظام به واقع قابل توجه است. اين نظام نشان داده كه وقفهاي بسياري بيش از پانصد سال و برخي از آن ها بيش از هزار سال پابرجا ماندهاند. (1)
اوقاف با وجود توفيقهاي قاطعش، تاريخي پر تلاطم داشته است. قرنها، سرنوشت اين مؤسسه به شدت با سرنوشت دولتهايي كه اين اوقاف در آنها ايجاد شدند، گره ميخورد؛ در نتيجه، فراز و نشيبهاي بسياري داشت. اوقاف اغلب پس از تأسيس و رشد با افول و بيتوجهي و سپس با پيدايش دولت جديد بار ديگر با نوسازي و كاميابي همراه بود. با اين حال، اوقاف در هيچ كجاي تاريخ پرنشيب و فرازش، شكست عمدي و جهاني را كه در قرون 19 و 20 متحمل شده بود و عامل آن هم البته امپرياليسم غربي بود، تجربه نكرد و بزرگترين شكستي كه از سوي قدرتهاي بزرگ متوجه اوقاف شد، نه در منطقه مستعمره نشين، بلكه در منطقهي غير مستعمره يعني تركيه بود. در اين جا توجه خود را به مسائل اقتصادي متمركز ميسازيم.
بعد اقتصادی
در این جا مناسب است به طور خلاصه به ارتباط نظام وقف با اقتصاد نوین اسلامی اشاره کنیم. اقتصاد دانانی که به نظام وقف توجه میکنند، از این حقیقت شگفت زده میشوند که نظام وقف در تاریخ، خدمات حیاتی بسیاری در زمینههای بهداشتی، اموزشی، شهرسازی، و... بدون ایجاد هزینه برای دولت ارائه کرده است؛ بنابراین هر اقتصاددان جدید با این تصور که مسائل بهرهوری به یاری نظام وقف حل شدنی است، به آرزوی نهایی خود خواهد رسید و آن از طریق کاهش قابل ملاحظه هزینهی دولت به وسیلهی تقلیل کسر بودجه امکان پذیر خواهد بود. وقف باعث میشود تا نیاز دولت به استقراض دولتی و بالا بردن هزینهی سرمایه گذاری کاهش یابد و نرخ بهره، پایین آمده؛ در نتیجه، مانع اساسی برای فعالیت سرمایههای شخصی و رشد آنها برداشته شود.
از نظر اقتصاددانان اسلامی، مهمترین موضوع میان مطالب مذکور، به روشنی، کاهش نرخ بهره است. نظام وقف میتواند با ارائهی خدمات ضروری اجتماعی و بدون ایجاد هزینهای برای دولت، نرخ بهره را کاهش دهد. این تأثیر مهم نظام وقف در حذف تدریجی ربا، هنوز از سوی اقتصاددانان اسلامی ناشناخته مانده است. (2) در این مقاله پیش بینی میشود که این تأثیر امکان پذیر است؛ البته بازسازی و تجدید حیات نظام وقف را باید گامی ضروری در راه حذف ربا تلقی کرد. این موضوع نیز قابل طرح است که چون ربا حرام است، اسلام میخواهد بهره بیدرنگ و نه گام به گام حذف شود و این حقیقت هنوز به صورت آرزو باقی مانده است. هیچ کشوری تاکنون نتوانسته است به وسیلهی قانون یک باره در حذف بهره موفق شود. شواهد نشان میدهد که اسلام هم حتی در تاریخ گذشتهاش نتوانست به طور کامل از شر بهره رهایی یابد. در زمانهای اخیر حتی روش جدید اسلامی کردن نظام بانکی هم کمکی در این زمینه نکرده است؛ به طوری که بانک اسلامی، بر «مرابحه» بیش از «مضاربه» و «مشارکت» تأکید دارد؛ یعنی بهره فقط پنهان شده؛ ولی حذف نشده است. بر اساس دیدگاه مذکور در این جا پیش بینی می شود که حذف تدریجی بهره یا کاهش آن از طریق نظام وقف، امکان پذیر است.
وقف خدماتش را با بخششهای داوطلبانه ارائه میکند بدین نحو که سرمایهی انباشته شدهی شخصی به اختیار صاحبان آنها وقف میشود تا به آنها انواع خدمات اجتماعی به جامعه صورت پذیرد. در این وضعیت، نقش مهم و بزرگ دیگر اوقاف رخ مینماید و آن این است که اوقاف نه تنها بر کاهش هزینهی دولت و در نتیجه، تقلیل نرخ بهره تأثیر میگذارد، بلکه باعث تحقق هدف نو دیگر اقتصادی، یعنی توزیع بهتر درآمد در اقتصاد میشود. افزون بر این، وقف به طور قطع مشکل کمبود عرضهی سرمایهی عمومی را که اغلب در اقتصادهای متداول مشاهده شده، حل میکند. این نکته نیاز به شرح دقیق دارد. در این جا لازم است پیش از هر چیز یاد آوری کنیم که خدمات ارائه شده به وسیلهی بسیاری از افراد، سرمایه عمومی را تشکیل میدهد که نه مصرف آن بر اساس رقابت است و نه تهیهی آن استثناپذیر.
همان گونه که مشهور است، تفکر اقتصادی استاندارد، پیش بینی میکند که چون مصرف کنندگان سرمایهی عمومی، به طور منطقی، به استفادهی رایگان از آنها تمایل دارند آنان در تأمین هزینهی تولید این سرمایه مشارکت نمیکنند. نتیجه آن که در این وضعیت از رفتار عقلانی، سرمایهی عمومی همیشه در اقتصادهای متداول، در سطح پایین قرار میگیرد.(3)
تا آن جا که به اسلام مربوط میشود، شواهد بسیاری، خلاف این موضوع را نشان میدهد و بر گستردگی سرمایه عمومی حاصل از اوقاف تأکید دارد؛ به گونهای که شایسته است به جای کمبود سرمایه عمومی، از ازدیاد آن صحبت شود. در این جا این تصور به ذهن خواهد رسید که در اقتصاد اسلامی، این فراوانی سرمایه و نه کمی آن است که مشکل اساسی به شمار میرود و به یقین، این موضوع به یک برههی تاریخی تعلق ندارد؛ بلکه در همهی زمانها مطرح است. در حقیقت این تصور قابل قبول نیست که امروزه مسلمانان کمتر از نیاکانشان وقف میکنند؛ زیرا اینان نیز به اندازهی اجداد مسلمانشان به تأسیس اوقاف علاقه مندند.
همهی اینها پیامدهای بسیار مهمی برای وضعیت کنونی اقتصاد اسلامی دارد. به طور تقریبی تمام اقتصاددانان معروف، برای دولت در آیندهی اقتصاد اسلامی، نقش مهمی قائلند و معتقدند که دولت باید درآمد کشور را با توجه به منافع مردم فقیر توزیع کند؛ هر وقت لازم شد، وارد بازار شود؛ نیازهای اساسی را تأمین کند و حتی به نظر یکی از اقتصاددانان به اصلاحات گستردهی ارضی هم دست بزند.
واپسین پژوهش در تاریخ اقتصاد عثمانی نشان داده شده است که در امپراتوری عثمانی که از بزرگترین امپراتوریهای اسلامی بود، دولت تقریبا هر سفارشی را که اقتصاددانان ارائه کردهاند، با نتایج پرمخاطرهاش عملی ساخت. دولت بالاترین اولویت را به توزیع درآمد داد که به قیمت تضعیف انباشت سرمایه تمام شد. آن دولت در بازارها دخالت، و مالیاتهای سنگینی وضع کرد؛ در أخذ زکات افراط به خرج داد؛ برای سود سرمایه سقفی معین کرد؛ بر همهی قیمتهای اساسی، نظارتی جدی داشت؛ حتی برای تهیهی مواد غذایی، سیاستی کلی در پیش گرفت و به طور جدی در برابر بخش خصوصی ایستاد و بخش دولتی را تقویت کرد و نظامتی موسوم به نظام «شبه سوسیالیستی ساده» عثمانی پدید آورد. شگفتی ندارد که این نظام شبه سوسیالیستی سادهی عثمانی حتی پیش از اتخاذ شوروی به افتخار قد علم کردن در برابر سرمایه داری غربی نائل آمد و البته بعد شکست خورد.
به نظر میرسد که در اقتصاد اسلامی، توزیع مجدد سرمایه نباید مانع انباشت سرمایه شود. افزون بر این در جامعهی اسلامی از اساس توزیع مجدد سرمایه باید به خود افراد واگذار شود و تعدیل ثروت هم در بدو امر باید از طریق زکات و نظام وقف به دست آید. به نظر مؤلف، قرآن به شدت از این مطلب حمایت میکند؛ زیرا ورای این حقیقت که یگانه مالیات اشاره شده در قرآن، زکات است، منطقی نهفته که بسیاری از اقتصاددانان مسلمان آن را به طور کامل درک نکردهاند.
بیشترین مباحث بین عالمان بر این مطلب متمرکز شده است که آیا دولت اجازه دارد مالیاتهایی افزون بر زکات از مردم بگیرد و چنین مالیاتهایی را چگونه توجیه میکند. همهی عالمان این موضوع را مسلم میدانند که دولت به درآمد بیشتری نیاز دارد. هیچ یک از آنان احتمال ندادهاند که قرآن با اشارهی انحصاری به زکات، قصد داشته اندازهی دولت را محدود کند.
انحصار در این مالیات، مستلزم عایدی اندک و در نتیجه، کوچک بودن دولت است. تجدد طلبی قرآن در این عصر که کوششهای جهانی، همه جا به محدود کردن رشد بیش از حد بخشهای دولتی توجه دارد، در حال آشکار شدن است.
پیام اسلام به طور کامل روشن واضح است و آن این که در اقتصاد اسلامی مطلوب، حیطهی بخش دولتی باید به اندازهای که دولت از طریق زکات به دست میآورد، محدود شود. این همچنین مستلزم آن است که دولت از اساس خود را آماده کند تا با یگانه ابزار دیگر ذکر شده در قرآن، یعنی خیرات، هزینهی خدمات دیگر خود را تأمین کند. اهمیت نظام وقف درست در همین جا نهفته است؛ زیرا همین مؤسسه است که خیرات و صدقات را به خدمات دائم فراوان مبدل میسازد. (4)
نظام وقف در حل مشکل مهم اقتصادی دیگر، یعنی اشتغال نقش دارد. نسبت افرادی که به کمک نظام وقف استخدام شدهاند، به کسانی به طور مستقیم به وسیلهی دولت استخدام شدهاند، با این ارقام در نوسان بوده است: هنگام تغییر قرن، 23 ر 8 درصد، در سال 68،1931 ر 12 درصد و در دههی 76،1990 ر 0 درصد؛ در نتیجه، نظام وقف نشان داده که در ترکیه، به منبع عظیم استخدام تبدیل شده است؛ البته این ارقام هزاران نفر از خرده فروشان و تولید کنندگان کوچک را که از طریق نظام وقف استخدام شده یا از خانهها و املاک وقفی استفاده کردهاند و نیز دهها هزار فرد را که به کمک صندوقهای جدید وقف که طبق قانون داخلی ترکیهی لائیک تاسیس شد، به سر کار رفتهاند در بر نمیکیرد؛ باید اشاره کرد که به روشنی از نقش مهم نظام وقف در استخدام کاسته شده است.(5)
این کاهش نقش نظام وقف در وضعیت اشتغال، انعکاسی از کاهش همه جانبهی نقش نظام وقف در ترکیه تا پیش از قانون 1967 است. این کاهش نتیجهی مستقیم سیاست محتاطانهی دولتی است. برای فهمیدن این پدیدهی نگران کننده باید ابتدا عواملی را که مشوق دولت به متوقف ساختن فعالیت اوقاف هستند، بررسی کنیم؛ (6) اما این مستلزم آن است که از حوزهی اقتصاد، وارد حوزهی تاریخ شویم و به ریشهیابی آن بپردازیم.
ریشهها (اصول)
به طور کامل روشن است که وقفهای خیرخواهانه، قدمتی بیش از قدمت اسلام دارد و احتمالا اسلام، در این زمینه از تمدنهای پیشین تأثیر پذیرفته است. بین النهرین قدیم، یونان، روم و اعراب پیش از اسلام به یقین از وقفهای خیرخواهانه آگاهی داشتند؛ اما این که تا چه حد اوقاف اسلامی از این اقدامهای خیرخواهانه در گذشته تأثیر پذیرفته یا چه بخشهایی از اوقاف را اسلام تشریع کرده، پرسشی است که هنوز بیپاسخ مانده است. در این زمینه با این که تأثیر قوانین روم انکار شده است، تأثیر بیزانس، بلکه تمدن بین النهرین ساسانیها، یهود و بودیسم موجه به نظر میرسد؛ به همین جهت، ما وضعیت به نسبت مشخصی داریم و آن این است که مسلمانان به شدت تمایل دارند که داراییهای خود را در خدمت بشر وقف کنند و چگونگی این اقدام خیرخواهانه را از فرهنگهای پیشین که زمانی بر سرزمینهایشان حاکم بود، فراگرفتند.
در این زمینه میتوان به توانایی وام گیری اسلام از دیگر فرهنگها تأکید کرد. روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به خوبی این توانایی اسلام را آشکار میکند از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که حکمت، گمشده مؤمن است. او میتواند آن را هر جا بیابد، به دست آورد؛ زیرا او مستحقتر از هر کس به آن است.
در قرآن کریم با این که به وقف اشارهای نشده، بر مفهوم تعدیل ثروت به شدت تأکید شده است. (7) افزون بر این دلیل قطعی، سنت گواهی میدهد که بسیاری از شخصیتهای بزرگ اسلام، داراییهای خود را به منظور اهداف خیرخواهانه واگذار کرده بودند.
روایت دیگری ار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با این مضمون، اساس وقف را تثبیت میکند: هنگامی که انسان میمیرد، تمام اعمالش پایان میپذیرد، مگر در سه مورد: صدقهی جاریه، علم که مردم از آن استفاده میکنند، و خیرات فرزندان و اعقاب که به صورت دعا یا نماز به آنها میرسد.
در آثار گذشتگان، هر یک از این اعمال نیک، جداگانه کار ثواب در نظر گرفته شده است؛ ولی ما ترجیح میدهیم که همهی آنها را با هم داشته باشیم؛ زیرا چنین ترکیبی میتواند اساس اوقاف اسلامیرا پیریزد؛ از این رو مسلمانان به مؤسسهای نیاز داشتند که بتوانند به وسیلهی آن هر سه رفتار خوب مذکور را عملی سازند. این اوقاف بود که در حقیقت توانست اطمینان دهد عمل خیر صدقه، سالهای بسیار، بلکه قزنهای متمادی پس از مرگ صدقه دهنده باقی میماند. این اوقاف است که میتواند عالمان را که بشر از آثار آنان بهرهمند میشوند، تأمین مالی کند و واقفان را که در تأمین معاش عالمان نقش داشتند، در ثواب کار ایشان شریک کند. نهایت این که مدیریت وقف را میتوان به ورثهی واقف سپرد؛ به طوری که از یک طرف مدیریت دقیق و صحیحی اعمال شود و از طرف دیگر، وارث واقف، متوفا را دعا کند که در سایهی وقف او بی چیز نیست.
مسلمانان بدون تردید مجازند، همان گونه که حدیث مذکور اجازه داده است، از دیگر تمدنها چیزهایی را به فرهنگ خودشان وارد کنند؛ اما باید گفت که این کار سادهای نیست؛ زیرا هر مأسسه و نظامی که از فرهنگ دیگر وارد شود، باید طوری قالب گیرد که با آموزههای اساسی اسلام مطابقت کند. در زمینهی ساختار و چارچوب حقوقی وقف، بین فقیهان بزرگ متقدم اختلاف نظر وجود داشت.
مسألهی اساسی که در حق وراثت بروز میکند، این است که وقتی واقف، مدیریت وقف را به یکی از فرزندانش وا میگذارد و با این عمل برای او نوعی ارشدیت قائل میشود، این با اصول اساسی که بر توزیع متعادل و منصفانه دارایی میان ورثه تأکید دارد، مغایر است؛ اما به ادلهی مشروحهی ذیل، جامعهی اسلامی به این مؤسسه نیاز داشت؛ به همین جهت، فقیهان بزرگ، سرانجام بر جواز آن صحه گذاشتند. نقطهی عطف، زمانی است که ابویوسف هنگام زیارت خانهی خدا مشاهده کرد این مؤسسات چقدر مهم شدهاند. وی هیأت مقننهی جدیدی را تعیین کرد تا برای تأسیس این مؤسسه تسهیلاتی را فراهم سازند. ساختار قانونی صندوقهای وقف، در نیمهی دوم قرن دوم پیریزی شد؛ البته باید توضیح داد چگونه نظامی که از اسلام سرچشمه نگرفته و در قرآن به طور خاص به آن اشارهای نشده و در بدو امر هم از سوی بسیاری از فقیهان بزرک بدان انتقاد شده، به شدت مورد استقبال قرار میگیرد و تا حد شگفت آوری گسترش مییابد. دو تفسیر تاریخی و اقتصادی وجود دارد. ابتدا به علت تاریخی میپردازیم. فتوحات بزرگ اسلامی در حد غیر قابل تصور، جهان اسلام را ثروتمند کرد و وضعیت اقتصادی را برای ظهور این مؤسسه آماده ساخت. باید یادآور شویم افزون بر این در احادیث نبوی که پیشتر به آنها اشاره شد، هم بر اهمیت انجام اعمال نیک و خیرخواهانه تأکید شده است. وقتی در اسلام، ثروت معیار مهم آزمایش شمرده میشود، طبیعی است که ثروتمندان مسلمان تمایل خواهند یافت به اعمال خیرخواهانه دست بزنند؛ بنابراین با توجه به این ادله تاریخی، گر چه در قرآن به طور خاص از وقف نامی برده نشده و ابتدا برخی فقیهان آن را نپذیرفتند، در تاریخ با استقبال مواجه شد.
وقف از نظر اقتصادی نیز قابل توجیه است. از نظر اقتصادی نظام وقف به طور کلی ضرورت داشته است. در حقیقت از دیدگاه اقتصادی، عللی وجود دارد که به اجبار، نظام وقف را پدید میآورد. ما پیشتر ملاحظه کردهایم که در وضعیت رفتار عقلانی، سرمایههای عمومی رو به کاهش است. این ویژگی کاهش سرمایهی عمومی، تقاضای ایجاد مؤسسات غیر تجاری را بالا میبرد. وضع نابسامان کاهش تولید سرمایهی عمومی سبب افزایش تقاضای تأسیس مؤسسات غیر تجاری میشود.
تقاضای جهانی برای ایجاد مؤسسات غیر تجاری، افزون بر این میتواند توضیح دهد که چرا با این که به وقف به طور خاص در قرآن کریم اشاره نشده این مؤسسه رواج، و در بسیاری از جهان اسلام گسترش یافته است. افزون بر این، اندیشهی اقتصادی چگونگی جهانی شدن وقف یا اوقاف را مانند مؤسسات غیر تجاری تشریح میکند؛ زیرا اوقاف نه تنها در جهان اسلام، بلکه در دیگر تمدنهای بزرگ هم شناخته شده بود. (8) وقف پس از این که از سوی مسلمانان پذیرفته و راهاندازی شد، در دوران جنگ صلیبی در سراسر غرب گسترش یافت. این موضوع دست کم دربارهی انگلستان ثابت شده است که دانشگاه معروف اکسفورد بر اساس الگوی وقف اسلامی ساخته شد. (9)
عملکرد این نظام
به طور خلاصه، وقف خواه در افریقای شمالی، خواه در هند این عملکرد را دارد:
واقف که به طور شخصی مقداری مال اندوخته است، تصمیم میگیرد دارایی شخصیاش را برای هدف خاصی در راه خیر وقف کند. مبلغ اصلی سرمایه، یعنی سرمایهی نخستین، و مقصودی که به سبب آن، بخشش صورت میگیرد و تمام شرایط مدیریت وقف به دقت در وقف نامهای ثبت، و به مسؤولان مربوط ارائه میشود. در این صورت، دارایی بخشیده شدهی مسلمان خیر، به دارایی خدا مبدل میشود. این درآمد را میتوان به طور کامل برای هدفی خیر خواهانه (وقف خیریه) واگذار کرد یا به گروهی ذینفع داد. او مدیریت وقف را نیز به تعدادی افراد امین تحت عنوان متولی که وظایفشان را واقف در دوران حیاتش خود انجام میداد، میسپارد؛ از این رو هر وقفی چهار جزء دارد: سرگروه افراد شامل واقف، ذینفعها و هیأت أمنا و همچنین سرمایهی واگذار شده یا موقوفه، چون نویسنده در خصوص هر یک از این اجزا پیشتر بررسی دقیقی انجام داده است، (10) در این جا به طور چکیده فقط به برخی از این اجزا نظر میافکنیم.
ذینفعان و اوقاف خانوادگی
شایان ذکر است که اوقاف، درآمد سالیانهاش را به تعداد بسیاری ذینفع وامیگذارد. افزون بر این، واقف توانایی دارد خود یا ورثهاش را نخستین ذینفعان تعیین کند. این نوع وقف، به وقف خانوادگی یا وقف اهلی معروف است. درآمد حاصل از این وقف به نفع واقفی که فرزند دارد، خواهد بود. در این وقف، نفع عامه، درجهی دوم اهمیت را دارد و فقط پس از به پایان رسیدن نسل واقف اهمیت مییابد؛ یعنی هنگامی که نسلهای آیندهی واقف از وقف استفاده کردند و خاتمه یافتند، آن گاه منافع وقف شامل حال عموم میشود. با چنین اوقافی همچنین ممکن بود احکام اسلامی ارث اجرا نشود وارث به عضو معینی از خانواده واگذار شود. خلاصه این که گر چه ارشدیت در قوانین اسلامی مجاز نبود، در کشورهای اسلامی با احیای اوقاف خانوادگی امکان پذیر شد. این امکان به طور طبیعی در سراسر جهان اسلام نتایج دیر رسی داشت.
ریشههای این نوع خاص از وقف نامعلوم و بحث انگیز است؛ برای مثال، مستشرقان فرانسوی معتقدند که اوقاف خانوادگی، در عکس العمل عربها نسبت به قانون اسلامی ارث که هدفش بالا بردن موقعیت زنان در جامعه بود، ریشه داشت؛ اما هنگامی که زنان از حق توارث برخوردار شدند، این برخلاف سنتهای محلی بود و عربها کوشیدند تا راهی بیابند که این قانون جدید را کنار بزنند و نوعی ارشدیت یا حتی اختصاص اموال به فرزندان ذکور را برقرار سازند؛ به همین جهت، این شرق شناسان از اساس تأکید داشتند اوقاف خانوادگی، تحولی بوده که پس از ظهور اسلام پدید آمد و در قرون بعد، ابتدا به صورت فرار از قانون ارث ظاهر شد.
در این گونه استدلال، احادیث نبوی که در آنها امور خیریه برای خود، فرزندان و بستگان نیازمند خود به شدت تجویز شده است، نادیده گرفته میشود؛ (11) بنابراین، این مطلب که اوقاف خانوادگی تحولی به نسبت متأخر از اسلام است، صحت ندارد. این موضوع مشهور است که یکی از خلفای راشدین، زمینی را که در خیبر داشت، به پیروی از سفارش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به فرزندش، و امام شافعی نیز خانهاش در فسفات را برای فرزندش وقف کرد. افزون بر این، بسیاری از مستشرقان معتقدند: از ادلهی دیگر رشد اوقاف خانوادگی این بود که خانوادهها میخواستند اموال خود را از توقیف حاکمان محفوظ دارند و این علتی دیگر برای رواج این وقف بود. کوپرولو، این استدلال را توجیهی بیش نمیداند و معتقد است که این انگیزه نمیتواند همه وقفها را توجیه کند؛ برای مثال، کسانی مانند خواجگان کاخ در گذشته میزیستند که اولاد نداشتند؛ ولی مؤسسات بزرگ وقفی ایجاد کردند. (12) به هر حال، قویترین ردیه بر دلیل توقیف را گربر مطرح کرد و گفت: زنان منطقهی «ادرنه» که چیزی نداشتند تا از توقیف یا ضبط آن به وسیلهی دولت بترسند، 65 درصد اوقاف خود را به صورت اوقاف خانوادگی ایجاد کردند؛ در حالی که 80 درصد اوقاف واگذار شده به وسیلهی کسانی که بیشترین ترس را از توقیف اموال داشتند و از رهبران بودند، به صورت اوقاف عام المنفعه بود؛ از این رو گر بر نتیجه میگیرد: «در قرن 15 و 16 وقف در ادرنه به ندرت پیش میآمد که به منظور حفاظت از دارایی مالک از هر گونه نقل و انتقال صورت گیرد» (13)
به هر وجه، در امپراتوری عثمانی، اوقاف خانوادگی، به طور کلی، تشکیل دهندهی بیشترین اوقاف موجود نبود. بارکان(Barkan) نشان داده است که نسبت اوقاف خانوادگی به عام المنفعه به ویژه در قرن شانزدهم، رقم به نسبت بالایی نداشت؛ در حالی که تحلیلی جدید نشان میدهد در قرن هیجدهم 20 ر 14 درصد از درآمد کل اوقاف و در قرن نوزدهم، 87 ر 16 درصد آن برای اعضای خانوادهی واقفان نگه داشته شد. در شهر حلب، این رقم کمی بالاتر است بدین شکل که از تعداد 687 اوقاف تاسیس یافته در فاصله سالهای 1718 تا 7،1800 ر 50 درصد عام المنفعه، 3 ر 39 درصد خانوادگی و 10 درصد خانوادگی - عام المنفعه بود. (14) افزون بر این، در مصر، اوقاف خانوادگی حتی بیش از این رواج داشت؛ زیرا در سالهای 1929 - 1928 اوقاف خانوادگی، بیشترین درآمد را در مقایسه با انواع دیگر اوقاف داشت.
انگیزهی دیگر تأسیس اوقاف خانوادگی که البته قابل مناقشه است، حفاظت از دارایی بدهکار است. این عمل در سرزمینهای امپراتوری عثمانی به واسطهی فتوای ابوالسعود در طول قرن شانزدهم ممنوع شد؛ در حالی که در هند به آغاز مخالفت شدید در سال 1894 بین عبدالفتی (و دیگران) و رسومی (و دیگران) در جلسهی غیر علنی مجلس انجامید که نتیجهی آن پیروزی محمد علی جناح و تصویب قانون اعتبار وقف مسلمانان در سال 1913 شد؛ حتی میتوان گفت که این مخالفت با گردهمایی مسلمانان شبه قاره تحت لوای موضوع واحد، راه را برای تولد ناگهانی پاکستان در جایگاه کشوری مستقل هموار ساخت.
متولیان
برخلاف قانون «آنگلوساکسون» که در آن، وضعیت متولیان ابهام دارد، (15) در قوانین اسلامی تأکید شده که متولیان، مدیران وقفی هستند که به آنها واگذار شده است؛ در حالی که متولیان یگانه افرادی بودند که بناهای اسلامی را در قرون متمادی نگهداری کردند و اوقاف بسیاری را زنده نگه داشتند. آنها یگانه افرادی بودند که نسبت بیرحمانهی دزدی موقوفات و نقل و انتقال اوقاف متوچه آنان شد. شایان ذکر است که تمام تغییرات چشمگیر در تاریخ نظام وقف، به این منظور انجام شده است که این متولیان سخت تحت کنترل باشند تا از سوء استفاده و دزدی جلوگیری شود. بی شک گاهی اوقات این اتهامات قابل توجیه بود؛ اما متولیان، اغلب سپر بلا و قربانی برنامههای نادرست دولت میشدند. هر طور که مسأله را در نظر بگیریم، باید اذعان کنیم که مسأله مدیریت اوقاف هنوز حل نشده است.
سرمایهی اصلی وقف
از شرایط هر وقف، آن است که باید با سرمایهی شخصی مالک تأسیس شود؛ البته در این خصوص منازعات و نظرهای مخالفی هم وجود دارد؛ برای نمونه میتوان اوقاف بزرگ حاصل از دارایی توقیف شده در جمهوری اسلامیایران (16) و نیز زمین را به صورت سرمایهی اولیه در نظر گرفت. آیا زمین در حقوق اسلامی، به تملک فرد در میآمد و آیا وقف باید به زمین دیگر اموال غیر منقول منحصر شود؟ در پاسخ به این پرسش، دو نظر متضاد وجود دارد: نظر نخست که به مالکیت خصوصی زمین ارتباط مییابد، به رابطهی بسیار پیچیدهی دولت در برابر اوقاف منتهی میشود، و نظر دوم که بر سرمایهی وقف تأکید دارد و وقف منقول را در برابر وقف غیر منقول قرار میکند، بحث وقف پول را مطرح مینماید. ما میخواهیم در این جا بر نظر دوم تأکید کنیم.
اوقاف پول(17)
نوشتهی مراد چیزاکچا (18)
وقف پول، نوع خاصی از وقف بوده و در اصل سرمایهی وقف، اصل المال یا سرمایهی اولیه که تمام یا قسمتی از آن را پول نقد تشکیل میدهد، با وقفهای غیر منقول رایج تفاوت داشت. ریشههای نخستین اوقاف پول، احتملا به قرن هشتم میرسد؛ زمانی که از امام زفر وظیفهی چنین وقفهایی پرسیده شد و او پاسخ داد که مجموعهی اوقاف باید به صورت مضاربه به پیمان کاران واگذار شود. طرح چنین پرسشی نشان میدهد در آن زمان چنین اوقافی وجود داشته است.
در اروپا هم که مؤسسات وقف اموال غیر منقول وجود داشت، اوقاف پول شناخته شده بود؛ اما سرانجام، وقف در اموال منقول هم امکانپذیر شد. با پیشرفت اقتصاد پولی، «Hauptgeld stiftung die» (وقف اصل پول) یا «Kapital stiftung»(وقف سرمایه) پدیدار شد. که هر دو بر وقف پول دلالت داشت، در سال 1388 Hauptgeld stiftung به چیزی مرسوم به Rahmen stiftung تبدیل شده بود که بهترین ترجمهی آن میتواند مجموعهی بنیاد باشد؛ از این رو در آلمان در قرن چهاردهم، تأسیس بنیاد پولی به صورت جزء مکمل بنیاد بزرگتر امکانپذیر شده بود یا بنیاد پولی ساده، همیشه میتوانست با افزوده شدن وقفهای کوچکتر، پولی بزرگتر شود. (19)
در جهان اسلام، از قرن هشتم تا پانزدهم در دانش تاریخ اوقاف پول، شکافی عمیق پدید آمد؛ در نتیجه نمیدانیم که پیدایش دوبارهی اوقاف پول در امپراتوری عثمانی در قرن پانزدهم، از اروپا تأثیر پذیرفته یا در تداوم تاریخ گذشتهاش بوده است.
این وقفها از اوایل قرن 15 میلادی از سوی دادگاههای عثمانی مورد تأیید قرار گرفته و در پایان قرن 16 در سراسر آناتولی و منطقهی بالکان به شکل وقف غالب تبدیل شده بود. (20) گفته شده است که اوقاف پول فقط در بخشهای ترک نشین امپراتوری عثمانی یعنی آناتولی و منطقهی بالکان مشروعیت داشت و اعراب متدین، چنین اوقافی در مناطق عرب نشین نداشتند. (21) با این که ممکن است برای این گفته، ادلهای تاریخی ذکر شود، این نظر قابل قبول نیست؛ زیرا تحقیقات نشان داده که اوقاف پول در بسیاری از کشورهای اسلامی وجود داشته است. (22) قانون مصر در سال 1946، وقف اموال منقول را مجاز دانست. افزون بر این، رواج اوقاف پول در آن زمان بیش از انتظار بود. اوقاف پول در منطقه اورال - ولگا مشاهده شده است. در هند و پاکستان در نظر است که اوقاف پول قانونی شود. در عراق، فتوایی وجود دارد که آن را مجاز میداند. در ایران، آستان قدس رضوی که وقف مشهوری است، اخیرا سهمهایی در مجموعههای گوناگون صنعتی خریده و با این اقدام اوقاف پول را تأسیس کرده است. در 17 مه 1986 کابینهی دولت ایران در مادهی 44، یک آیین نامه اوقاف پول را مجاز دانسته است. اوقاف پول در کشورهای مالایی زبان (23) هم دیده شده و در سنگاپور نیز در حال حاضر 38 درصد کل اوقاف را تشکیل میدهد.(24)
قانونی بودن اوقاف پولی در بسیاری از سرزمینها از منطقهی بالکان تا کشورهای مالایی زبان، از دیدگاه همهی مکاتب مهم مقبولیت عام دارد؛ اما این مقبولیت کلی، دست کم از قرن شانزدهم تا بیستم با مناقشهی جدی همراه بوده است.
احتمالات دقیقترین بحث دربارهی اوقاف پول، از طرف سهروردی عالم هندی انجام شد که در اوج رواج اوقاف خانوادگی در هند به سرزمینهای امپراتوری عثمانی سفر کرد. مقالهی مهم او دربارهی مشروعیت اوقاف پول، (25) درست دو سال پیش از آن که بحث اوقاف خانوادگی به پیروزی مسلمانان در برابر انگلیس در هند بینجامد، منتهی شد؛ از این رو بیست سال اول قرن بیستم، بحثی جدی دربارهی مشروعیت اوقاف (خانوادگی و پول) در هند رخ داد و ما باید به کار بزرگی که سهروردی ارائه کرد، از این منظر توجه کنیم.
علتی که سهروردی مسیر سفر به استانبول را پیمود، در توضیح وی در تقدیر نامهاش این گونه آمده است: «از این فرصت استفاده میکنم تا تشکر قلبی خود را از آقای محمد علی سوکی و آقای زعیم زاده حسن فهمی، پسر بزرگ و دبیر اول سپهبد قاضی احمد مختار پاشا، مأمور عالیرتبهی پیشین عثمانی در مصر ابراز دارم که امکان استفاده از چندین کتابخانه مهم امپراتوری عثمانی را برایم فراهم آورده و فتواهای مفتی اعظم مصر و مفتی اسکندریه را برایم گرفته است. امیدوارم در شمارههای بعدی این نشریه ترجمهای از مقالهی مشهور مربوط به این موضوع را که به نسخهی خطی آن در قسطنطنیه دست یافتهام، در سالگرد شیخالاسلام، مفتی ابوالسعود، ارائه کنم» ؛ بنابراین، هدف سهروردی از دیدن سرزمینهای عثمانی این بود که دربارهی بحث وقف پول در امپراتوری عثمانی و مشروعیت این تشکیلات تحقیق کند. نسخهی خطی ابو السعود که سهروردی به آن اشاره می کند، در اوج بحث وقف پول در امپراتوری عثمانی قرن شانزدهم است. (26) شایان توجه آن که او به این مقالهی مشهور که کم و بیش مشروعیت اوقاف پول را در مناطق ترک زبان امپراتوری عثمانی، آناتولی و بالکان قطعی ساخت بسنده نکرد؛ بلکه برای به دست آوردن فتاوی از مصر هم اقدام کرد.
در آغاز قرن بیستم، توجه به راه حلهای خلافت عثمانی و مصرف به منظور رفع مسائل قانونی در هند، قاعدهای برای مسلمانان هند پدید آورد. برای وقف خانوادگی نیز همان روش به کار برده شد. در این جا از نتایج این وضعیت نباید نگران باشیم. خلافت عثمانی، سمبل مشروعیت در جهان اسلام بود و هر موضوع مشروع که در این خلافت به وقوع میپیوست، باید در هند هم مشروع تلقی میشد؛ به ویژه آن که در دو منطقه، از قوانین مذهب حنفی پیروی میکرد. قدرتهای امپریالیستی هم از توجه به این موقعیت غافل نبودند. هر تغییری که از سوی مناطق مسلمان نشسین امپراتوری بریتانیا و فرانسه درخواست میشد، پیش از همه به عثمانیها تحمیل می گردید. وقتی آنها تحت فشار تسلیم میشدند، بقیهی مسلمانان مناطق مستعمره این قدرتها هم از آن درخواست پیروی میکردند. چون بحث حقوقی عثمانی در قرن شانزدهم دربارهی اعتبار اوقاف پول به خوبی به وسیلهی ماندویل، مستند و خلاصه شده است، ما در این جا چکیدهی آن را از زبان سهروردی که آن را در آغاز قرن بیستم بیان کرده است، ذکر میکنیم. سهروردی در آغاز اثرش با عباراتی کوتاه هدف کلی کارش را این گونه بیان میکند:
«با بررسی دقیق این مقاله که حاصل تحقیق و کار قابل ملاحظهای بوده است با بحثهایی از آثار نویسندهی بزرگ آن، به جرأت میتوان گفت که هیچ تردیدی در ذهن خواننده در زمینهی اعتبار وقف اموال منقول اعم از پول، سهام شرکتها، قرضهی دولتی، کالا و غیره باقی نمیگذارد» . سهروردی پس از مطالعهی مهمترین منابع مذهب حنفی (27) به این نتیجه رسید که دو عالم بزرگ، امام محمد و ابو یوسف، دربارهی امکان وقف اموال منقول اختلاف نظر دارند. امام محمد چنین اوقافی را به طور مطلق جایز میداند؛ خواه عرف مقتضی موجود باشد، خواه نباشد؛ در حالی که ابو یوسف آن را به شرط وجودش در عرف مجاز میشمرد. در مجمع الانهر استدلال میشود که چون از امام زفر دربارهی این اوقاف پرسیده شده است، آشکار میشود که نمونهای از این اوقاف در آن زمان وجود داشت؛ در نتیجه از نظر دو عالم بزرگ مذکور، وقف اموال منقول جایز است.
افزون بر این، حمایت امام محمد از این که وقف اموال منقول نه تنها به شرط وجود عرف در یک زمان، بلکه بر شرط وجود عرف در زمانها و یا در مناطق دیگر هم جایز است، تبعات مهمی داشته است. به سبب همین انعطاف پذیری، اسلام در قرن شانزدهم به دو نوع وقف پر اهمیت دست یافت: وقف کشتیهای حمل و نقل گندم (28) و اوقاف پول.
به طور خلاصه، این مطلب که اوقاف پول را به دلیل عدم تداوم سرمایهی اصلی آن در قالب پول باید کنار گذاشت، از نظر عرف و سنت که به شدت بر دوام آن تأکید دارند، پذیرفتنی نیست. بی شک براساس این ملاحظات است که امروزه، اوقاف پول در منطقهی جغرافیایی گستردهای که پیشتر ذکر شد، قانونی میشود؛ (29) بنابراین با وضع شدن قانون اوقاف پول لازم است به عملکردی که این اوقاف در تاریخ داشته است، بنگریم.
اوقاف پول در اقتصاد عثمانی
در جامعهی عثمانی که بهداشت، آموزش و رفاه از اساس با هدایا و موقوفهها تأمین میشد، اوقاف پول تأثیر بسیاری داشت. افزون بر این، پولهای وقف شده باعث تزریق پول به اقتصاد شهرهایی میشد که وقف پول صورت میگرفت. اوقاف پول را نیکوکارانی تأسیس میکردند که مبلغ معینی از پول را به اهداف خیر خواهانه اختصاص میدادند. مبلغ بخشیده شده باید مال شخصی باشد و سرمایهی وقف که به قرض گیرندگان «منتقل میشد» ، پس از مدتی معین، اغلب یک سال، اصل آن، افزون بر مبلغ مشخصی مازاد به متولی وقف باز میگردید تا از اصل و «مازاد» دوباره در کارهای خیریه استفاده شود. در این جا واژههای مبهم «منتقل میشد» و «مازاد» با احتیاط به کار رفته است؛ زیرا سرمایه وقف به صورت اعتبار به قرض گیرندگان واگذار میشود و در حقیقت، مازاد برگشتی چیزی جز بهرهی معمول نیست و اصل بحث هم در اینجا است. (30)
این بحث به قرن هشتم باز میگردد که امام زفر در فتوایی اعلام کرد سرمایهی اصلی وقف پول باید از طریق مضاربه (31) سرمایهگذاری، و بازگشت سرمایهگذاری به منظور اهداف اصلی وقف، مصرف شود. نویسنده در بررسی اوقاف پول بورسا (32) در سال 1563 و نسبتهای سود سرمایه گذاری آن طی سالهای 1805 - 1667 متوجه شد که پول واگذار شدهی عثمانی از اوقاف پول به طور تقریبی با مقداری برگشت همراه بوده است. پرسش این جاست که آیا این مازاد را باید بهرهی معمول نامید یا چیز دیگر. در پاسخ، ابتدا باید ذکر کرد که عثمانیها هرگز آن را بهره یا ربا ننامیدند؛ بلکه آن را «استغلال» نام نهادند که تفسیر آن در ذیل آمده است:
«استغلال» در ظاهر برای فروش به کار میرفت. قرض گیرنده، بخشی از ملک را به فرض به صورت فروش، اما در واقع به شکل رهن، به قرض دهنده وا میگذاشت. اگر قرض گیرنده، بدهی خود را پس از یک سال میپرداخت، ملک مسترد میشد. در ضمن، قرض دهنده همان ملک را به قرض گیرنده اجاره میداد (به طوری که قرض گیرنده می توانست از منافع آن استفاده کند) و اجاره آن هم اغلب 10 درصد قرض بود، هر چند ناچیز بود، بهره به شمار میرفت. خلاصه آن که ما در این جا بهرهای داریم که حاصل گرفتن قرض است و بخشی از ملک به صورت وثیقه» . (33)
هر چند این مقدمات که روشی دست و پا گیر برای وام با بهره شمرده میشد، ممکن بود به راحتی رد شود، از نظر حقوق اسلامی به صورت ضمانت اجرایی اهمیت داشت. از نظر اقتصادی هم چون مبلغ معینی به سرمایهی قرض داده شده افزوده میشد، آن مبلغ چیزی جز بهره نبود. برای تشخیص «استغلال» از نرخ معمول بهره، جایی که هر دو در اقتصاد کار یک سانی انجام میدهند با این تفاوت که استغلال با اجازهی فقه اسلامی مجاز میشود میتوان استغلال را «بهرهی اقتصادی» نامید. رد پیشنهاد امام زفر و اصرار متولیان به واگذاری مجموعهی اوقاف پول از طریق «بهرهی اقتصادی» ، نتایج دیررسی داشت. ما اکنون این مسأله را بررسی میکنیم.
با توجه به این مسأله، از منظر جمعآوری سرمایه، این گونه میتوان تصور کرد که مقاطعه کار میتوانست از وقف مبلغی پول با میزان کمی «بهرهی اقتصادی» قرض کند. خلاصه این که وقف پول مانند بانک عمل میکند؛ در صورتی که بانک پس اندازهای تعداد بسیاری سپرده گذار را جمع کرده، آن را به مقاطعه کاران منتقل میسازد و بهرههای آن را که با نرخهای گوناگون به کار زده است، پس انداز میکند (نرخ اعطای وام منهای نرخ دریافت وام تشکیل دهندهی سود بانک است) . وقف پول، سرمایهی وقفی فردی را که در طول زندگی جمعآوری شده است، به صورت ابزار توزیع سرمایه میان قرض گیرندگان پخش میکند. افزون بر این، در حالی که بانک باید میزان مشخصی سود به سپرده گذاران (نرخ سود سپرده) بپردازد، وقف، چیزی برای سرمایهای که به قرض گیرندگان انتقال داده نمیپردازد. بر خلاف بانک، هزینهی سرمایه برای وقف صفر است؛ به همین جهت، تمام سود برگشتی به وقف، سود وقف به شمار میرود که صرف مقاصد اجتماعی و خیریه خواهد شد.
ممکن است تصور شود که چون وقف، از پس اندازهای یک فرد و نه پس اندازهای هزاران نفر استفاده میکند، سرمایهای که به دست میآید به نسبت کم است؛ به همین سبب امکان سرمایه گذاری جمعی به صورت مجموعهی اوقاف یعنی مشارکت در سرمایه گذاری مبتنی بر عرضه به نظر میرسد که اهمیت بسزایی دارد. شرکت در سرمایه گذاری به گونهای که وام گیرنده از تعداد فراوانی اوقاف وام بگیرد، بسیار مهم است. آثار این آرا به طور کامل باید درک شود. آن چه آشکار نیست، این است که آیا اوقاف پول میتواند مانند بانکهای غربی در جوامع اسلامی عمل کند. مشارکت در سرمایه گذاری مبتنی بر عرضه، بدین گونه عمل میکند که اصل سرمایه در اختیار مقاطعه کاران قرار گیرد و مشارکت در سرمایه گذاری مبتنی بر تقاضا بدین شکل عمل میکند که پیمان کار میتواند از تعداد فراوانی اوقاف قرض بگیرد تا سبب افزایش سرمایهای شود که در اختیارش قرار گرفته است.
شواهدی در آرشیوهای عثمانی وجود دارد که نشان میدهد وقفها در حقیقت از یک روند مشارکت سرمایه گذاری میان خود استفاد کردهاند. بدین شکل که صاحبان اوقاف کوچکتر قرار گذاشتند بخشی از برگشت سالیانهی اوقافشان را کنار گذارند تا به اوقاف بزرگتری تبدیل شود؛ از این رو موجودیت مشارکت در سرمایه گذاری مبتنی بر عرضه، تثبیت شد. (34) در بخش تقاضا هم مجموعا نتایجی غیر مشخص پدید آمد. پیش از همه روشن شد که قرض گیرندگان، تاجران نبودند؛ بلکه مصرف کنندگان بودند و این که سرمایهی عرضه شده به وسیلهی اوقاف پول در دست عدهای تاجر بزرگ قرار نگرفت؛ بلکه در سراسر جامعه پخش شد؛ نتیجه آن که تحقیقات نشان داده است اوقاف پول که در اصل به صورت مؤسسهای اطمینان بخش و بی همتا در دولت عثمانی در راه جمع آوری سرمایه ظاهر شد، در واقع به صورت مؤسسهی توزیع سرمایه عمل کرد. مشارکت سرمایه گذاری به یقین میان وقف کنندگان صورت گرفت؛ اما وام گیرندگان اغلب مصرف کنندگان کوچک بودند و سرمایه اوقاف در راه پیشتیبانی معاملات بزرگ تجاری به کار گرفته نشد. اقلیت کوچکی از وام گیرندگان قصد داشتند پول قرض گرفته از اوقاف را با باز پرداخت بالاتر به صرافان استانبول قرض بدهند، از این رو بازار پولی دومی پدید آوردند.
در این جا چند پرسش باید مطرح کرد: چرا اوقاف پول عثمانی، مانند بانکهای غربی عمل نکرد و در روند سرمایه گذاری اقتصادی کشور شرکت نجست و به جای آن، در توزیع مجدد سرمایه که اقدام اولیه آن بود، محدود شد؟ به عبارت دیگر، چرا اوقاف پول به جای سرمایه گذاری در تجارت، به پرداخت پول به مصرف کنندگان بسنده کرد؟
پاسخ این پرسشهادر روش قرض دادن پول اوقاف براساس نظر امام زفر نهفته است که پیشنهاد داده بود سرمایههای اوقاف باید به صورت مشارکت «مضاربه» به قرض گیرندگان منتقل شود. براساس نظر امام زفر، بین اوقاف پول و قرض گیرنده، مشارکت «مضاربه» برقرار میشود به گونهای که اوقاف پول، رب المال یا صاحب سرمایه، قرض گیرنده، عامل یا «مضارب» خواهد بود. افزون بر این، پیشتر بیان شد که متولیان وقف به فتوای امام زفر عمل نکردند. با این که نویسنده از منبعی تاریخی که عدم مقبولیت فتوای امام زفر را نزد متولیان وقف توضیح دهد، بی خبر است میتوان به این نتیجه رسید که آنها از خطرهای مشارکت «مضاربه» نگران بودند. به هر حال، به سبب احتمال چنین خطرهایی به جای عملی ساختن «مضاربه» که کاملا شرعی و سفارش شده بود، به «استغلال» مشکوک روی آوردند که نوعی چاره جویی قانونی بود که در بطن آن معامله ربوی جای داشت. زمانی که «استغلال» قانونی شد، ماهیتش با به کارگیری روشهای خطرناک ربوی تغییر یافت. افزون بر این، چون «استغلال» ، مستلزم ارائهی وثیقهی قابل توجهی به شکل یک خانه بود، قرض گیرنده محدودیت داشت. به عبارت دیگر، اگر قرض گیرنده، خانهاش به صورت تضمین ارائه نمیکرد نمیتوانست از صندوق وقف قرض بگیرد؛ پس تعجبی نداشت پیمانکارانی که با میزان نسبتا کم پول اوقاف رو به رو بودند، قادر نباشند تقاضای غیر مستقیم جمعآوری سرمایه یعنی درخواست سرمایه از بخش عظیمی از اوقاف را داشته باشند. برای جمعآوری سرمایهی آنها باید به اندازهای که در نظر داشتند، خانههایی را وثیقه قرار میدادند. متولیان که از پذیرش فتوای امام زفر ابا داشتند، مقصران واقعی بودند. به سبب همین عدم پذیرش متولیان وقف بود که اوقاف وقف در حد توزیع سرمایه محدود شد و نتوانست در روند سرمایه گذاری یا جمع آوری سرمایه وارد شود؛ اما در حال حاضر، آن چه برای اقتصاد دانان اسلامی باید اهمیت داشته باشد، این است که اوقاف پول به گونهای احیا شود که نه تنها در توزیع ثروت، بلک در تجمیع ثروت یا سرمایه گذاری هم مشارکت کند.
طرح مجدد اوقاف پول
توسل متولیان وقف به «استغلال» دو نتیجهی مهم داشت: از یک سو نقش اوقاف پول به حد فقط توزیع مجدد سرمایه کاهش یافت و از سوی دیگر، این اوقاف باعث به کارگیری روشی شد که بار با قرابت شدیدی داشت. خلاصه آن که اگر میخواهیم اوقاف پول را دوباره با طرحی جدید احیا کنیم، باید دقت داشته باشیم که روش مضاربه به کار گرفته، و از «استغلال» پرهیز شود.
خواننده در این جا به شباهت اوقاف پول در گذشته و بانکهای جدید اسلامی پی خواهد برد؛ به گونهای که هر دو در اصل برای عمل از طریق مضاربه طرح ریزی شدند و هر دو، از چشم انداز اسلامی، از ابزارهای ترجیحی موجود کمتر استفاده می کنند. این نمیتواند فقط شباهت ساده باشد؛ بلکه ادلهای این شباهت را پدید آورد.
با این که مخافت با خطر سرمایه گذاری اوقاف پول، هم از طرف متولیان اوقاف پول، و هم از طرف بانکداران جدید اسلامی صورت میگیرد، علل مخالفت در تاریخ و امروزه متفاوت است. متولیان در گذشته دقیقا طبق اسناد وقف از سوی واقفان، موظف میشدند که سرمایه را چگونه به کار ببرند؛ در حالی که در بانکداری نو اسلامی، عملیات «مرابحه» از وظایف اصلی است. در جای دیگر نشان داده شده است با وجود انتقاداتی که به بانکداری جدید اسلامی میشود، اینان به دو دلیل اساسی که به کار «مرابحه» تکیه میکنند: دلیل مدیریتی و دلیل مالی. (35) تا آن جا که به مدیریت مربوط میشود، بانکهای اسلامی کنترل و هدایت تاجران را در عملیات «مضاربه» بسیار مشکل میدانند. کاملا طبیعی است که «مضاربه» مستلزم برخوردهای نزدیک و مستمر شخصی (36) بین مدیر بانک و عامل کار است. افزون بر این، این فقط مسألهای وجدانی نیست و به فعالیتهای عامل محدود نمیشود. چنین تماسهایی در قالب تعاون و همکاریهای دو جانبه، تشکیل دهندهی ماهیت اصلی هر مشارکتی است. به هر حال ما به تجربه آموختهایم که بانکهای اسلامی بورو کراتیک و بزرگ اصلا نمیتوانند از عهدهی چنین کاری بر آیند. تجربه همچنین به ما یاد داده است که شرکتهای خاص، به نسبت کوچک که گاهی در امریکا مشاهده میشود، بهتر میتوانند این همکاری را عملی سازند.
از نظر مالی نیز بانکهای اسلامی با نا هماهنگی سپردههای بانکی مواجهند بدین نحو که سپردههای آنها اغلب کوتاه مدت است؛ در حالی که سرمایه گذاری برای «مضاربه» همواره به سپردهای بلند مدت بستگی دارد. (37) اگر امکان داشته باشد که اوقاف پول و بانکهای اسلامی در هم ادغام شوند، چون سرمایهی وقف که در بانک قرار میگیرد، برای مدت طولانی قابل استفاده است، مشکل عدم تعادل سرمایه برای سرمایه گذاری به طور قطع مرتفع میشود. در این جا به این مطلب که این ادغام چگونه میتواند به واقع عمل شود، میپردازیم.
اگر اوقاف پول و بانکهای اسلامی در هم ادغام شوند، مشکل مالی مذکور حل خواهد شد و فقط مشکل مدیریتی باقی میماند؛ در نتیجه، ادغام این مؤسسات باید به نحوی طراحی شود که مشکل مدیریتی هم حل شود. همچنین فراهم کردن پول وقف در مدت طولانی به صورت سرمایه برای بانک کافی نیست. باید زمینهی سرمایه گذاری بر روی این پول را با مدیریت دقیق، مستمر و فوری همان گونه که برای «مضاربه» نیاز است، فراهم آورد. این مستلزم آن است که مدیریت سرمایههای «مضاربه» به طور کامل از مدیریت بانک جدا باشد. انجام کار به دو طریق امکانپذیر است: یا بانکهای اسلامی، شرکتهایی را که در سرمایه گذاری مضاربه تبحر داشته و دارای مدیریت مستقل باشند پدید آورند یا شرکتهای مضاربهای کاملا مستقلی از طرف اشخاص ثالث تأسیس شود تا بتوان سرمایهی اوقاف پول را برای کار در اختیار آنان گذاشت؛ البته این دو طریق مانعة الجمع نیست.
حال ببینیم چگونه وقف پول میتواند با بانک اسلامی پیوند داشته باشد. تصور کنیم شخصی قصد دارد با اندوختهاش وقف پول تأسیس کند و هدفش این باشد که از این طریق به تاجرانی که میخواهند کار خود را تثبیت کنند، کمک مالی کند. واقف با بانک اسلامی تماس میگیرد و آنها را از هدفش آگاه میسازد؛ سپس پس انداز خود را در حساب مخصوصی واریز، و وقف وابسته به بانک تأسیس میکند. بنابراین، بانک، متولی (یا مضارب) این وقف خواهد بود. بانک هم سرمایهی وقف را به شرکتهای مختلف مضاربهای منتقل میسازد. بانک میتواند تمام دارایی این شرکتها را فراهم کند یا شرکتها میتوانند به طور کامل مستقل باشند. به هر حال، با انتقال سرمایهی وقف به تعداد بسیاری از این شرکتها بانک در واقع، اوراق بهادار ایجاد میکند. در این روند، بانک قراردادی «مضاربه» به نام وقف را با هر یک از این شرکتهای مضاربهای منعقد میسازد؛ از این رو هر شرکت «مضاربهای» در حقیقت «مضارب» این وقف میشود و از پیش میپذیرد که پولهای اوقاف را فقط از طریق «مضاربه» یا «مشارکت» سرمایه گذاری میکند. این باعث می شود که مشکل مدیریتی پیش گفته حل شود. بانک اسلامی در مدیریت سرمایههای وقف، بیش از این نیاز ندارد. بقیهی کار به شرکتهای مضاربهای واگذار میشود. در واقع برای دقت بیشتر استلزام بانک اسلامی در مدیریت سرمایههای وقف در این مدل به ارزیابی متناوب کار شرکتهای «مضاربهای» محدود میشود. اگر بانک از کار این شرکتها رضایت داشته باشد، سرمایههای وقف را میتوان دائم به این شرکتهای مضاربهای سپرد. شرکت «مضاربهای» البته باید ضمانت کند. برای حفاظت از سرمایههای اوقاف از شرکت مضاربهای درخواست میشود که از طریق بیمهی کامل سرمایه، همهی سرمایهی «مضاربه» را بیمه کند تا دارایی اصلی وقف حفظ شود. (38)
پس از این باید به ارتباط بین شرکتهای مضاربهای عامل بر روی سرمایهی وقف و تجاری که سرمایهی وقف به آن ها سپرده، میشود پرداخت. در این خصوص باید گفت که چون فقط از روشهای مضاربه / مشارکت استفاده میشود، از دیدگاه اسلامی مشکلی وجود ندارد. از نظر ساختاری ما در این جا یک توافق مضاربهای سه جانبه را مطرح میکنیم: طرف اول، «مضارب» که همان بانک اسلامی است قرار دارد که وظیفهی متولی وقف را عهده دار است. طرف دوم، شرکتهای متنوع مضاربهای هستند و طرف سوم هم تاجران و پیمانکارانند. در این ساختار میتوان دو سری گوناگون اوراق بهادار تهیه کرد و خطرها را بدین وسیله کاهش داد. یک سری از اوراق بهادار را بانک تهیه میکند و به شرکتهای مضاربهای مربوط میشود و سری دوم اوراق را هر یک از این شرکتها تهیه میکند و به تاجران و پیمانکاران مربوط میشوند.
کاستن خطرهای احتمالی از طریق برقراری اوراق بهادار برای دوام سرمایههای وقف لازم است؛ اما کافی نیست. اقدام تکمیلی سرمایه گذاری مجدد با سودهای برگشتی سرمایه وقف خواهد بود. پژوهشهای انجام یافته بر روی اقتصاد امپراتوری عثمانی نشان داده است که بیش از یک چهارم اوقاف پول تأسیس یافته در شهر بورسا، بیش از یک قرن باقی میماند که 81 درصد اوقاف باقیمانده نتیجه انعطاف پذیری این اوقاف در برابر افزایش سرمایه بود که به صورت سرمایه گذاری مجدد بر روی سودهای سرمایه یا دریافت سرمایههای جدید از طریق اهدا یا اوقاف پول کوچک دیگر (تحت عنوان الگوی موسوم به Ramen stiftung مذکور) أخذ میشد؛ (39) از این رو پیشنهاد میشود که در اوقاف جدید پول برای بقای وقف، سود سهام سرمایههای وقف را به اصل سرمایهها بیفزایند. با این روش، سرمایهی وقف پول نه تنها استمرار، بلکه رشد هم خواهد داشت.
تأسیس وقف پول در چار چوب بانک اسلامی و شرکتهای «مضاربهای» فقط یک شکل از تشکیل وقف پول را نشان میدهد. وقف پول جدید به طور مستقیم از طریق وقف سهام شرکت سهامی عام نیز امکانپذیر است بدین صورت که فرد میتواند قسمتی از سهام خود را برای وقف پول وا گذارد. او میتواند شرط کند که برگشت حاصل از این سهام، صرف هدف خیر خواهانهی ویژهای شود. با توجه به مطالب مذکور از او خواسته میشود که شرط کند بخش معینی از برگشت سود سهامش به اصل وقف باز گردد و با خرید تعدادی سهام، سرمایهی وقفش افزایش یابد.
آن چه پیشتر مطرح شد، پیشنهاد جدید نیست. قبلا هم افراد خیری بودهاند که دربارهی امکانات اوقاف پول اندیشیده و همان طور که تشریح شد، به تأسیس آن اقدام کردهاند. بنیاد «وهبی کوچ» در ترکیه شاید بهترین نمونهی چنین وقفی را تأسیس کرد. مطلب برگزیده ذیل از مرحوم وهبی کوچ، بر گرفته از سند واگذاری بنیاد، تشریح میکند که چرا تصمیم گرفته بود بنیادش را تحت عنوان وقف پول تشکیل دهد:
«سپاس خداوند توانا را که لطفش را شامل حال من کرد و به من توانایی داد تا در طول حیاتم افتخار انجام کارهای خیریه نصیبم شود و اموالی را به من عطا فرمود که پس از مرگم در این امور مستدام باشد. معتقدم که ملت ترک تا بقی الدهر باقی هستند و... و قصد دارم که این بنیاد را تأسیس کنم تا همیشگی باشد. من این وقف را براساس ماهیت تجاری آن تأسیس کردهام تا بتواند خود را با نیازهای زمان خودش تطبیق دهد و تحت تأثیر اوضاع اقتصادی و حوادث طبیعی قرار نگیرد. من تصمیم گرفتهام این وقف را به همراه سودهای دارایی کوچ تأسیس کنم. این باعث میشود تا کارهای مهم بسیاری در بخش تجارت و صنعت صورت پذیرد و موجودی از بین نرود. بنیادی را که به لطف خدا تأسیس کردهام اول به وارثانم و نسلهای بعدی آنها و سپس به همکارانم و بعد به دولت جمهوری ترکیه واگذار میکنم. از همهی وارثانم، آشنایان نزدیکم، همکارانم، همشهریانم که درگیر کار این بنیاد میشوند و تمام کارکنانی که در ادارهی آن نقش دارند، میخواهم که این وقف را میراثی برای ملت ترک بشمارند و از آن به خوبی حفاظت کرده و در احیای آن بکوشند تا اهداف اصلی آن تأمین شود. من از مسؤولان دولت و در صورت لزوم، عوامل آنها و نیز دادگاهها و مراکز قضایی میخواهم که هرگز در تصمیم گیریها و رفتارها، وجدان خود را زیر پا نگذاشته، طوری عمل نکنند که به این بنیاد زیان وارد آید و از اهدافش دور شود. ایجاد این بنیاد، ثمرهی عمری تلاش و آرزوی قلبی این جانب بود. من از خداوند میخواهم که آن را آن طور که شایستهاست، محافظت و ثمر بخش کند» . (40)
نوشتار مرحوم وهبی کوچ نکات مهمی را نشان میدهد که در این جا به آنها اشاره میکنیم. اول آن که احساس مذهبی عمیقی در مطالب وی نهفته است و او از خداوند که به او توفیق انجام امور خیریه دائم بخشید، سپاسگزار است. به عبارت دیگر، وی در آغاز نوشتارش توجه به اهمیت صدقهی جاریه و سنت نبوی را یادآور شد؛ سپس علت تصمیمش به تأسیس وقف پول، به جای وقف ملک را توضیح داد. او در استدلالش اظهار داشت که اوقاف ملک در برابر تشکیلات اقتصادی و حوادث طبیعی تاب مقاومت ندارد؛ به همین جهت، چون سهام دارایی او محصول داراییهای تجاری و صنعتی بزرگی بود، کمتر با ضرر همراه میشد. در این جا لازم است به عملکردهای وقف توجه کنیم. گویا وهبی کوچ، از ناتوانی اوقاف پول در برابر تشکیلات اقتصادی، به طور کامل آگاه بوده است. این ضعف را ثریا فاروقی نیز براساس گزارشهای وقف محمود پاشا در قرن هفدهم اثبات کرده است. فاروقی نشان داده که چگونه رکود میتواند باعث از بین رفتن وقف شود و استدلال کرده است که به سبب اوضاع راکد تجارت، بیش از نیمی از درآمد آنکارا به صورت سکههای طلا محاسبه شده بود، از دست رفت و بازار لباس در قونیه روبه رکود نهاد. (41)
با این که نمیدانیم وقف وهبی کوچ چگونه توانست در چنین وضعیت مشابهی موفق عمل کند، گویا بتوان استدلال کرد که قدرت ورود یک مجموع به بازارهای بینالمللی بهتر میتواند به کمک تنوع بازارها با رکود مقابله کند. در این مجموعه، بیش از 100 شرکت با 000 / 40 کارمند وجود داشت و شمار سهام واگذار شده از دارایی وهبی کوچ به این بنیاد، بالغ بر 000 / 10 بود. (42) با این وصف، مرحوم وهبی کوچ تاجر بزرگی بود که با خطرهای این کار مقابله کرد.
در پایان سال 1993 میلادی ارزش اسمی داراییهای این بنیاد به 120 میلیون دلار رسید که البته ارزش آن در بازار تقریبا 27 میلیون دلار بود. همان گونه که گفته شد، این وقف در درجهی اول به نسلهای وارثان وهبی کوچ به صورت وقف دائم و پس از آنها به همکاران شغلی آن مرحوم و سپس به دولت ترکیه واگذار شد. هر گاه وارثان این مرحوم ثابت کنند که توانایی ادارهی وقف را ندارند، همکارانی که شرکتهای مرحوم کوچ را میگردانند، با قابلیت لازم دخالت کرده، مدیریت این وقف را به دست میگیرند. اشاره به آنها در سند وقف به یقین آنها را توانا میسازد که در امور وقف نقشی داشته باشند. دربارهی دخالت دولت گفته میشود: وهبی کوچ، شاهدی عینی برای تشکیلات گستردهی اوقاف ترکیه در سال بین 1930 تا 1950 بوده است. شاید وهبی کوچ با واگذاری وقفش به دولت ترکیه در نهایت الزامی اخلاقی را به این دولت تحمیل کرد. در نهایت هم او از خداوند طلبید که از این وقف محفاظت کند.
بعد اطلاعات مهمی دربارهی سرمایهگذاری بر روی سهام این بنیاد بر اساس سند این وقف به دست آوردیم. مادهی 7 سند بنیاد وهبی کوچ تأکید دارد بر این که تمام پول مازاد این بنیاد که سالانه به این وقف تعلق میگیرد، به تضمینهای دولتی تبدیل، و به صورت سرمایهی ویژه نگهداری شود. از این تضمینها زمانی که سرمایهی کوچ به تقویت مالی نیاز داشته باشد، استفاده خواهد شد. اگر این نکته عملی شود، بنیاد، با این اقدام، مشارکت نسبی خود را در تشکیلات اقتصادی کشور حفظ خواهد کرد. اگر سرمایهی ویژه برای حفظ مشارکت این بنیاد در اقتصاد کشور کافی نبود، آنگاه هیأت امنای وقف (متولیان) میتوانند 20 درصد درآمد اولیهی این وقف را بدین منظور اختصاص دهند. اگر این روند در تقویت سرمایه تأثیری نگذارد، پول مازاد در سرمایهی ویژه را میتوان به جای شرکتهای سرمایهگذاری کوچ در بررسی سهام و اوراق بهادار سرمایهگذاری کرد.
مادهی 9 سند اذعان دارد که دست کم 80 درصد از کل درآمد این وقف به خدمات اجتماعی و فرهنگی واگذار میشود. حداکثر 20 درصد از درآمد نیز به هزینههای اجرایی، پول فوقالعاده و سرمایهگذاری برای خرید اموال برای این وقف اختصاص می یابد. برای درک این وضعیت باید به تاریخ وقف توجه کرد؛ زیرا مشهور است که درآمدهای وقف به منظو امور خیریه اغلب به وسیلهی متولیان آن غصب شد؛ در نتیجه، در حالی که نسبت بخششها به کل هزینه به مرور کاهش یافته است، نسبت حقوق به کل هزینه یا ثابت مانده یا با افزایش حقوق اضافه شده است. (43)
گویا وهبی کوچ با توجه به ذکاوت شدیدش در کار، از این گرایشهای تاریخی آگاه بوده است و میتوانست آنها را پیشبینی کند. به هر صورت، او با سفارش به ثابت ماندن نسبت بخششها به هزینهی اجرایی، تصور کرد که چنین مشکلاتی به وقوع نپیوندد. در نهایت، بر اساس اطلاعات رسیده، بنیاد وهبی کوچ در تاریخ 28 دسامبر 1968 در هیأت وزیران از دادن مالیات معاف شده است.
بنیاد وهبی کوچ همان گونه که تشریح شد، نمونهی تشکیلات بزرگ تجاری است که وقف خودش را تشکیل داده است؛ اما بر عکس آن هم ممکن است؛ به این گونه که وقف شرکتهای خودش را بنا کند. در این صورت، وقف یا اوقاف، با منابع خود، شرکت یا شرکتهایی را ایجاد میکنند. افزون بر این، آنها در سودهای تولید شده به وسیلهی این شرکت یا شرکتها مطابق با نقششان در سرمایهگذاری سهیمند.
وقف دیافت در ترکیه، نمونهی وقفی است که تعداد فراوانی شرکت را پدید آورده است یا شرکتهایی را که تا کنون تأسیس شدهاند پشتیبانی مالی میکند. (44) در حالی که بنیاد کوچ، بهترین نمونهی مجتمع بزرگ است که وقف خودش را پدید میآورد. وهبی کوچ به آموزش هم میپردازد و یک دبیرستان بسیار بزرگ و یک دانشگاه مهم را پشتیبانی مالی کرده است؛ در حالی که وقف دیانت، مانند تابونگ حاجی در مالزی به سازماندهی زیارت سالانهی خانهی خدا میپردازد و 000 / 90 کارمند دینی در 700 محل دارد.
بر اهمیت این پیشرفتها به طور کافی تأکید نمیشود به علت این که برای نخستینبار در تاریخ طولانی اوقاف، ما سازمانی داریم که با درآمد خود از فعالیت شرکتها بهرهمند میشود. خاطرنشان میسازد که با وجود اجازهی امام زفر مبنی بر سرمایهگذاری اوقاف پول از طریق «مضاربه»، اوقاف پول عثمانی موجودیاش را به صورت اعطای وامهای سودآور تحت عنوان «استغلال» سرمایهگذاری کرد؛ در نتیجه، درآمد آنها به «بهرهی اقتصادی» محدود میشد که همیشه پایینتر از نرخ سود بازار محاسبه میگردید. به طور خلاصه، ترس از زیان، اوقاف پول عثمانی را به رکود کشاند. با این حال، در جمهوری ترکیه پس از 1967 اوقاف دریافت کننده مستقیم سودهای مشخص شرکتها شد؛ از این رو جای شگفتی است که نه اوقاف امپراتوری عثمانی، بلکه ترکیه جمهوری ثابت قدم در لائیسم، مدتها قبل، سفارش امام زفر را عملی ساخت. (45)
به هر حال میتوانیم این ارتباطات وقف - شرکت را به عنوان تولد دوبارهی اوقاف پول تفسیر کنیم؛ به همین جهت، اوقاف پول عثمانی که در سال 1954 با ادغام در بانک اوقاف از بین رفت، مانند ققنوس (Phoeni
) در ساختار تشکیلاتی به طور کامل متفاوت در شکلی بسیار پر تحرک، احیا شد. در این جا پیشنهاد میشود که این واپسین پیشرفتهای صورت پذیرفته در ترکیه باید به دقت از سوی کسانی که به طرحریزی مجدد اوقاف پول علاقهمندند، مورد توجه قرار گیرد.
هم اکنون میتوان به رابطهی پیچیده مذکور میان دولت و اوقاف برگشت. از طرفی حاکمان تقریبا تمام کشورهای اسلامی تأسیس بزرگترین اوقاف اقدام کردهاند، و از طرف دیگر، بسیاری از آنها سرسختانه با این تشکیلات مخالفند. با این که ادلهی این مخالفت بر حسب زمان و مکان متفاوت به نظر میرسد، نفس مخالفت همیشه بوده است؛ بنابراین، نکتهی کاملا قابل توجه این که این تشکیلات، برای بقا اداره شده است.
این مخالفت دولت با اوقاف، جهتگیری جدید استعمار تلقی شده است. هم قدرت استعماری بریتانیا و هم فرانسه با اوقاف مخالف بودند. این مخالفت، بر اصول مشابهی استور بود و به یک شکل اجر میشد. (46) این مخالفت استعماری که بنا بر جلوگیری آشکار از فعالیت اوقاف بود، از سوی نوگرایان که استعمار آنان را متقاعد میکرد مورد حمایت قرار میگرفت. ترکیب این دو نیرو خطرناک بود و به سبب نوگرایان، این مخالفت ادامه یافت؛ حتی بعد از دورهی استعمار هم زیاد شد.
ما با این که قدرتهای استعماری و حامیان نوگرای آنها به سبب اهدافشان در از بین بردن تشکیلات قدیم اوقاف انتقاد میکنیم و معتقدیم که اوقاف با ارائهی شاهکارهای بزرگ معماری، پیشتیبانی مالی در بخش آموزش، بهداشت، سرمایهگذاری در زیر ساختها و انجام خدمات ارزان قیمت شهری به دولت، کارهای بسیاری در جهان اسلام انجام داده است، باید در خصوص بخش کشاورزی کمی تأمل کنیم؛ زیرا مخالفتهای پی در پی استعمار و نوگرایان با فعالیت اوقاف، به تغییر شکل کشاورزی با حاکمیت اوقاف و تقسیم محصول به کشاورزی با مالکیت شخصی انجامید؛ نتیجه آن که چون مالکیت زمین به وسیلهی خانوادهی کوچ محصول بیشتری به بار می آورد تا این که محصول از طریق کشاورزی مشترک بر روی زمینهای اوقافی به دست آید، مجموع تولید در کشورهای اسلامی در بخش کشاورزی رشد قابل ملاحظهای داشته است، به همین دلیل در این مقاله از اساس بر اوقاف پول تکیه کردیم. از نظر ما، اصلاح وقف در جهان اسلام نباید به تغییر شکل مالکیت شخصی و خانوادگی زمینهای کشاورزی به مالکیت اوقاف بر آنها بینجامد؛ اما در عوض ما بر املاک غیر منقول شهری و اوقاف پول که قابلیت واقعی آن هم وجود داشته باشد، تکیه کردیم.
در پایان باید اشاره کرد که تأسیس کامل حقوق مالکیت در جهان اسلامی ما بعد استعمار بدین معناست که بشر دوستی اسلامی تغییر شکل خواهد داد. تا زمانی که مسلمانان، اموالشان را به سبب فرار از توقیف ببخشند و ما این را مشاهده کردهایم، انگیزهی خیرخواهی در امر بخشش پنهان میماند؛ به همین جهت آن چه در جهان اسلام در آینده گسترش خواهد یافت، صدقهی خالص و سادهی دینی است؛ اما در این میان چیزهای بسیاری از دست خواهد رفت و اختلاف سطح نیکوکاری جهان اسلام و غرب گسترش خواهد یافت؛ به طور مثال در حالی که ارزش بزرگترین وقف ترکیه تقریبا 300 میلیون دلار در بازار، تقویم میشود، در ایالات متحده امریکا اخیرا گزارشی از یک بخشش یک بیلیون دلاری منتشر شده است.(47)
پی نوشت :
1- Daniel Crecelius، Introduction، Journal of Economic and social History of the Orient، Vol. 38، Part 3، P. 260.
2- در واپسین تحقیقات اقتصاد اسلامی جای بحث از اوقاف و اهمیت آن کاملا خالی بود. ر.ک:
Mohammad Aslam Haneef. Contemporary Islamic Economic Thought: A selected comparative Analysis، kuala Lumpur: Ikraq)1995)
و همچنین رابطهی وقف با ربا در خلاصهی مقالات کنفرانس وقف جده اصلا مطرح نشد. ر.ک:
IRTI (1987) Management and Development of Awqaf properties، Jeddah: IRTI/IDB.
3- Robert H. Bates، (1995)، An Assessment of The New Institutionalism، in J. Harriss، et. al.)eds(The New Institutional Economics and Third World Development، London: Routledge، P. 30.
4- برای وضوح بیشتر اوقاف و صدقه به فتوای شیخ المازندرانی در بخش سوم کتاب نگارنده که با عنوان ذیل در حال انتشار است، مراجعه کنید:
Management of the Chartable Foundations (Awqaf): Islamic World from the Seventh Century to the present.
5- این گفتار برای سالهای 1930 تا دههی 1970 صادق نیست. تحقیقات اخیر، بهبود قابل توجه در نظام اوقاف ترکیه پس از سالهای دههی 1980 را نشان داده است. ر.ک:
F. Bilici (1992)، Acteurs de Development des Relations entre la turquie et le Monde turc: les Vakits، Lemergence du Monde Turco-persan، paris: A.F.E.M.O.T.I.
6- این حمله به وسیلهی دولت، به ترکیه محدود نیست؛ بلکه تقریبا همه جا وجود دارد. برای آگاهی بیشتر به کتاب در حال انتشار نگارنده (اشاره شده در یادداشت شمارهی 6) مراجعه کنید.
7- قران (280 ،270، 264، 215/ 2)، (92 / 111)، (7 / 3)، (13، 12 / 58).
8- برای مقایسه میان بخششهای خیر خواهانه در دوران امپراتوریهای عثمانی، مغول، مصر مملوکها، چین و حتی عصر بابلیان قدیم، ر.ک:
Journal of Economic and social History of the Orient، Vol. 38،part3، 1995.
و همچنین برای شناخت کار بزرگی که در اروپا انجام شده اس، ر. ک:
Bronislaw Geremek (1994)، poverty، A History، Oxford: Blackwell.
9- Monica.
M. Gaudiosi (1998)، The Influence of the Islamic Law of Awqaf on the Development of the Trust in England: The case of Merton College University of Pennsylvania Law Review، Vol 136، No. 4، pp. 1231-1261.
10- چیزاکچا، کتاب در حال انتشار، بخش دوم.
11- M. A. Qureshi، (1990)، Awqaf in India، New Delhi: Gian publishing House، p. 82.
12- Fuad Koprulu (1942) Vakif Muessesesinin Hukuki Mahiyati Ve Tekamulu، Vakiflar، Vol. II.، pp.5،6.
13- Haim Gerber (1983)، The Awqaf institution in Early Ottoman Edirne، Asian and African Studies، Vol. 17،p.35.
14- Nazif Ozturk (1995)، Turk Yenilesme Tarihi Cercevesinde Vakif Muessessi، Ankara; TDV، p.249.
Bruce Masters (1988) The Origins of Western Economic Dominance in the Middle East، New York: New York University press، P. 173.
15- در قانون آنگلوساکسون وظایف امین و مالک به روشنی تفکیک نمیشود.
16-
Cizakca (1988)، Modern Islamic Economic، Democracy and Institutions:، paper given at Harvard University Law School.
17- نشریه ی مطالعات اقتصاد اسلامی ، دوره ی 6، شماره ی 1، نوامبر 1998 م.@.
18- Murat Cizakca استاد اقتصاد دپارتمان اقتصاد دانشگاه بغازچی استانبول در ترکیه.
19- Hans Liermann 1963, Handbuch des Stiftun grechts , I. Band, Geschichte des Stiftungsrechts, Tubingen: J.C.B. Mohr, pp. 160-162.
20-
برای اوقاف پول در بورسا، در آناتولی و در بالکان، ر. ک:
Cizakca 1995, Cash Awqaf of Bursa , 1555-1823, Journal of the Economic and Social History of the Orient , Vol. 38, part 3, pp. 313-355.
Avdo sucesk 1966, Les Credits de vakoufs a sarajevo, sarajevo: Orijentani Institut u sarajevu.
21- Mandaville JON 1979, Usurious piety: The cash Awqaf controversy in the ottoman Empaire, Internationnal Journal of Middle Eastern Studies, Vol, 10, No. 3, pp. 289-308.
22- برای آگاهی از اوقاف پول در سوریه در قرن شانزدهم و هفدهم ر.ک:
Bruce Masters 1988, The Origins of Western Economic Dominance in the Middle East, New York: New York University press, p. 162
برای آگاهی از اوقاف پول در مصر جدید، به دو فتوای مفتی مصر و اسکندریه در سال 1908، و نیز به کتابهای ذیل مراجعه کنید:
G.Bear 1969, Studies in the Social History of Modern Eygpt, Chicago: UCP., P. 80
G.Bear 1962, A History of Land Ownership in Modern Eygpt, London: Oxford University press., p. 153 Syed Ameer 1985, Mohammadan Law, New Delhi: IV th Edition , p. 249
برای آگاهی از اوقاف پول در سودان، ر. ک:
Sumaiya sid Ahmed Abdel Hadi 1997, The Awqaf Institution in Sudan, Kuala Lumpur ISTAC, Un published Research paper, pp. 10,20
برای آگاهی از اوقاف غیر مستقیم پول در عدن، ر. ک:
J.N.D.Anderson 1978, Islamic Law in African , London : Frank cass, secand Edition., p. 37, footnote No.5.
23- Yegar Moshe 1979, Islam and Islamic Institution in British Malaya, Jerusalem al-Quds The Magnes press., pp. 207,209.
24- Majlis Ugama Islam singapore 1995, Annual Report, pp. 54-55.
25- A.al-Mamun suhrawardi: 1911, The Awqaf of Movables , Journal of the Royal Asiatic of Bengal, Vol. 7, No. 6, New Series., pp. 323-430.
26- Mandaville 1979, Usurious Piety: The cash Awqaf Controversy in the Ottoman Empire-, Internationnal Journal of Middle Eastern Studies, Vol. 10, No.3,pp. 289-308.
27- اسعاف برهانالدین (1499 - 930). فتاوای قاضی خان، السرخسی، در المنتقی، مجمع الأنهر، Manhat al-khalig , Bahr al-Raiq.
28- وقف یک کشتی که احتمالا از طرف مملوکها واگذار شده بود، عادتا در اختیار عثمانیها قرار گرفته و آنها به وسیلهی آن مواد غذایی را از مصربه شهرهای مقدس میفرستادند. در حدود 200 کشتی حمل گندم در سوئز قرار داشت. برای آگاهی بیشترت، ر. ک:
Stanford Shaw 1962, The Financial and Administrative Organizztion and Development of Ottoman Egypt , Princeton: Princeton University Press, p. 137.
- Colin Heywood, The Red Sea Trade and Ottoman Awqaf Support for the Population of Mecca and Medina in the later Seventeenth Century in A. Temimi ed., la vie Social dans le Provinces arabes a l oque Ottoman , Zaghouan: CEROMDL, t3,PP. 165-184
البته نظر هانس جورج میچر این بود که این کشتیها وقفی نبودند؛ بلکه به وسیلهی اوقاف خریداری شده بود.
29- از مذاهب بزرگ دیگر، امام شافعی مانند ابو یوسف، وقف طبق سنت با وقف منقول موافق بود. امام مالک هم همان گونه که در مدونه آمده است، آن را جایز میداند. موضع مذهب حنبلی هم با مذهب شافعی شباهت دارد. سرانجام موضع شیعه هم با توجه به فتوای شیخ عبدالله مازندرانی مثبت است. این موافقت از آن جهت اهمیت دارد که اجازه میدهد اوقاف پول به همراه سهام شرکتها تأسیس شود.
برای آگاهی بیشتر به کتاب جدید نگارنده مراجعه شود.
30- E.Mandaville Jon,. 1979, Usurious Piety: The Cash Awqaf Controversy in the Ottoman Empire , International Journal of Eastern Studies, Vol. 10. 3, pp. 289-309.
Murat Cizakca 1993, Risk Sermayesi, Ozel Finas Kurumlari, ve Para Vakiflari, Istanbul: ISAV.
31- به طور خلاصه، مضاربه، شراکت در سرمایه و تجارت بود که همهی سرمایه و ضرر مادی متوجه اصل سرمایه، و سود طبق یک قرارداد دو جانبه تقسیم میشد. ر. ک:
A.Udovitch 1970, Partner Ship and Profit in Medieval Islam , Princeton : Princeton University Press.
- Murat Cizakca 1996, A Comparative Evalution of Business Partnership, Islamic World and the West, With Specific Reference to the Ottoman Archives, Leiden : E.J.Brill.
32- Murat Cizakca 1993, Risk Sermayesi, Ozel Finans Kurumalari, ve Para Vakiflari, Istanbul: ISAV.
33- Haim Gerber 1988, Economy and Society in an Ottoman City : Bursan 1600-1700, Jerusalem : The Hebrew University, p. 128.
34- Cizakca 1995, Islamic Economic Institutions and the Newly Emerging Muslim Stutes, Islamic Economic and Social History of the Orient, Vol. 38, Part 3.
بنابراین، مشارکت در سرمایه گذاری مبتنی بر عرضه که در آلمان قرن چهاردهم مشاهده شد، در جهان اسلام هم امکان یافت. هر چند نمیدانیم که منشأ این اندیشه آلمان بود یا جهان اسلام.
35- Cizakca 1996, Islamic Economic Institutions and the Newly Emerging Muslim Stutes, Islamic Econlmic Studies, Vol. 3, No. 2, p. 84.
36- در تاریخ برخورد نزدیک، شخصی و مستمر بین مدیر و عامل در شراکت مضاربه به سبب مشکلات دوری راه و ارتباطات نمی توانست وجود داشته باشد، اما این مسأله با کوچک بودن جامعهی تجاری و کنترلهای غیر رسمی که به وسیله این جامعه روی عامل اعمال میشود تقریبا حل. ر. ک:
Anver Greit, Cultural Beliets and the Organization of society : A Historical and Theoretical Reflection on Collectinist and Individualist societies, Journal of Political Economy , 102 5, pp. 912-950.
37- این یک قاعدهی کلی نیست. برخی قرار دادهای مضاربه به ویژه در امور تجاری میتواند ماهیت کوتاه مدت داشته باشد؛ اما مضاربههایی که مستلزم سرمایه گذاری با فن آوری بالا در زمینهی صنعت است در مدت طولانی نتیجه میدهد. برای آگاهی از نمونههای کوتاه مدت و بلند مدت مضاربهها، ر. ک:
Cizakca, 1996, A Comparative Evolution of Business Partnerships, Islamic world and the West, With Specific Reference to the Ottoman Archives, Leiden : E.J.Brill
- Cizakca 1996, Islamic Economic Institutions and the Newly Emerging Muslim states , Islamic Economic studies, Vol. 3, No.2.
38- من این نکته را وامدار داور ناشناس نشریه Islamic Economic Studies هستم.
39- Cizakca Cash Waqfs of Bursa, 1555-1823, Journal of the Economic and Social Histiry of the Orient, Vol. 38, part 3.
40- The Vehbi koc Foundation 1995, Twenty-five Years of Philanthropy, 1969-1994, Istanbul: The Vehbi Koc Foundation, p.1.
41- Suraiya Faroghi 1995, A Great Foundation in Difficulties... , Making a Living in Ottoman Lands, 1480-1820, Istanbul: ISIS, Analecta Isisiana XVIII., p. 281-284 .
42- سند رسمی وقف وهبی کوچ، مادهی 4، ص 5.
43- Suraiya Faroghi 1995, A Great Foundation in Difficulties..., Making a Living in Ottoman Lands, 1480-1820, Istanbul: ISIS, Analecta Isisiana XVIII. p. 285.
44- طبق گزارش فعالیتهای وقف دیانت ترکیه در سال 1997 میلادی، صفحه 109 تا 119، این وقف، شش شرکت گوناگون را تأسیس کرده و مالک 80 تا 99 درصد سهام خالص آنها بود. همچنین این وقف سهمهایی از بانکهای اسلامی (مؤسسه اوقاف کویت - ترک و مؤسسه ی مالی اخلاص) و شرکتهای بیمه را خرید. این سهمها 1 تا 10 درصد تمام ارزش خالص سرمایه این شرکتها را تشکیل میدادند.
45- برای شناخت هر چه بیشتر امور مالی سهام و مضاربه در تاریخ، ر.ک:
Cizakca 1993, Risk Sermanyesi, Ozel Fimams Kurumlari, ve Para Vaktiflari, Istanbul: ISAV.
46- David S. Poers, 1989, Orientalism, Colonialism , and Legal History : The Attack on Muslim Family endowments in Algeria and India, Comparative Studies in Society and History , pp. 535-571.
47- News week, September 29, 1997, pp. 13-21.
منبع: میراث جاویدان